ناگفته های یک موفرفری

اینجا مکانی برای زدن حرف های قورت داده ام هست!
مشخصات بلاگ
ناگفته های یک موفرفری
آخرین نظرات
  • ۱۴ اسفند ۰۰، ۲۲:۵۵ - بانوچـه ⠀
    سلام :)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۰۵ ب.ظ

دنبال کردن یا نکردن؟

زمانی که برای اولین بار میخواستم وبلاگ بزنم هیچوقت فکر نمیکردم توی دنیای وبلاگ نویسی هم یه سری به دنبال جذب فالور یا همون دنبال کننده باشن. و چشمشون دنبال زیاد کردن تعداد عددای باکس فالوور باشه. وقتی وبلاگ باز کردم و یه مدت که گذشت از پیام های خصوصی که دریافت میکردم تازه دوهزاریم افتاد که ای دختر کجای ماجرایی! اینجا هم دقیقا مثه اینستاس. فالوت میکنن تا فالوشون کنی. درحالی که نه محتوای وبلاگت رو میخونن و نه میدونن تو کی هستی و نه میدونن تو چی مینویسی.
بار ها دیدم یه سری وبلاگ نویس ها دنبالم کردن ولی وقتی دیدن متقابلا دنبالشون نکردم منو قطع دنبال کردن زدن. بعد چند روز باز کارشون رو تکرار میکردن و باز وقتی میدیدن دنبال نمیکنم، باز....
واقعا اگه بخوام این عمل رو تو یه حرف بگونجونم باید بگم که کارتون خیلی زشته!! فارغ از اون من فقط کسایی رو دنبال میکنم که محتوای وبلاگشون رو دوس داشته باشم. شخصیتشون رو دوس داشته باشم. ترجیح هم میدم کسایی دنبالم کنن که حداقل محتوای منو بخونن. اصلا بخونن واقعا چی مینویسم.


اینکه شما از زمانی که وبلاگ باز کردم تا همین امروز هی منو دنبال میکنید و دوباره قطع دنبال میکنید من نه تنها وبلاگ شمارو دنبال نمیکنم و محتواتون رو نمیخونم ، بلکه با خودم میگم چه ادم مریضی! قطعا اگه توی وبلاگ اپشن بلاک کردن بود خیلی وقت پیش ها بلاک میکردم تا سروکله ش توی وبلاگم پیدا نشه. بارها اتفاق افتاده کسی وبلاگم رو دنبال کرده و رفتم وبلاگش رو دیدم اگه ازش خوشم نمیومد بدون هیچ خجالتی دنبال نمیکردم ولی اگه میدیدم طرف واقعا خوب مینویسه و من نوع محتواش رو دوس دارم دنبالشون میکردم.
از همینجا هم اعلام میکنم هر کسی که دنبالشون کردم و فک کردن باید متقابلا دنبالم کنن و دچار رودروایسی شدن بهشون میگم با خیال راحت انفالو کنید چون این  من بودم که تصمیم گرفتم  محتوای وبلاگ شما رو بخونم، و شما مجبور به دنبال کردن و خوندن محتوای وبلاگ من نیستید.
باور کنید توی وبلاگ نویسی همه چی به تعداد فالور شما بستگی نداره. بارها دیدم تعداد دنبال کننده های یه وبلاگ بیش از دو هزاره ولی طرف یه بچه به تمام معناس و محتوای وبلاگش از نظر من یه مشت چرت و پرت بوده. ولی بارها دیدم یه وبلاگ هایی تعداد دنبال کننده هاشون زیر پنجاه بوده و محتوای وبلاگشون سرتاسر اموزنده بود برای من. برای همین هروقت وارد وبلاگی میشم هیچوقت به تعداد دنبال کننده های اون دقت نمیکنم. میرم و محتواش رو کلمه له کلمه میخونم و میبینم این ادم کی هست. 
در اخر هم باید بگم من گاها نیستم. گاها هستم ولی نمینویسم. دوس دارم فقط کسایی دنبالم کنن که دوس داشته باشن حرفای منو بخونن نه کسایی که صرفا برای جذب فالور میان و دوس دارم فقط کسایی رو بخونم که چیزی برای گفتن داشته باشن نه کسایی که صرفا برای پز دادن اومدن اینجا.

ولی چه دنبال در دنبالی بود این متن:))))

دوستون دارم

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۹ ، ۱۹:۰۵
لیلا هستم
سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۲۰ ب.ظ

یک ماهگی وبلاگم

 

امروز تولد یک ماهگی وبلاگ کوچیکمه😌🎈 واقعا خیلی خوشحالم که به جمع بیانی ها پیوستم. نوشتن وبلاگ و صد البته پیدا کردن دوستانی مثل شما بهترین اتفاقی بود که تو این چند وقت اخیر برام افتاده. اینکه کسایی هستن که به دور از ریا و نقاب  دور هم جمع شدن و منو هم تو جمعشون راه دادن برام لذت بخشه. خیلی دوستتون دارم. و نمیدونم چطوری بیانش بکنم. کلی حرف اماده کرده بودم که بگم. اما وقتی شروع به نوشتن کردم همه ی کلمه های توی ذهنم دود شدن و به هوا رفتن. این از شانس منهシ

ایشالا که تولد یک سالگی و یا چندین سالگی وبلاگمو در کنار شما جشن بگیرم.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۲۰
لیلا هستم
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۵۷ ب.ظ

وبلاگ من

 

 


دیروز که تو وبلاگ پست نزاشته بودم  کلی پنچر بودم. راستش نه مشغله ی کاری داشتم نه هیچی! همینطوری پست نزاشتم گفتم ببینم چی میشه! ولی واقعا روی من اثر داشت و تا شب دپرس بودم و همش فک میکردم چیزی گم کردم. از بس به نوشتن و گشتن تو وبلاگم عادت کرده بودم یه روز نوشتن ناراحتم کرده بود. با اینکه وبلاگم خالی از هر ادمی هست:) اما اونقدر دوسش دارم که با یه دنیا عوضش نمیکنم. چون عین یه دوست نزدیک شده برام!
داشتم به این فکر میکردم دلبستگی و وابستگی چقد زود اتفاق میوفته برای ادم. خیلی زود و بی سرو صدا! اروم و ساکت ریشه میدوونه تو جونت! بعد که کمی زمان گذشت. تازه میفهمی که چه خبره! چه اتفاقی افتاده. منم با اینکه یه هفته نیست این وبلاگو باز کردم ولی، اوقدرررر وابسته و دلبسته ش شدم که وقتی دیروز چیزی ننوشته بودم حالم اصلا خوب نبود:(
تا باشه از این وابستگی های خوشگل موشگل:)

روزاتون به کامتون❤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۷
لیلا هستم
يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۵۲ ب.ظ

تلنگر

نمیدونم تا حالا با کلمه ای یا جمله ای، شنیدن حرفی یا دیدن صحنه ای بهتون تلنگر وارد شده یا نه!؟ من خودم با همه ی این ها تلنگر خوردم. ولی جمله ای که توی زندگی کاری من بیشترین تاثیر رو  داشت یک جمله از وبلاگ دوست خوبم اقای شاهین کلانتری بود که میگفت:

"قلم، از ماهی لیز تر است! دست نجنبانی سر میخورد توی گرداب روزمرگی"

چقدر راست میگفت. چقدر این جمله پر معنا بود. من گاهی اوقات حتی اگه یک روز بخاطر مشغله های زندگیم دست به نوشتن نمیبردم. روز بعد تن به اهمال کاری میدادم و برای نوشتن تنبلی میکردم و بهانه می اوردم. و از اون روز به بعد نوشتن برای من میشد سخت ترین کار دنیا! نمیدونم شایدم شخصیت من اینطوری هست که باید با چماق بالا سرم بایستند تا کاری انجام دهم. چون بشدت تنبل تشریف داریم:)))

ولی خب خودم چماق بالاسرم میشم. اونقدر به خودم غر میزنم که روز بعد مجبور میشم همه ی کار های عقب موندم رو انجام بدم. اما این جمله ای که بالا ذکر کردم باعث شد که حتی اگه ساعت دو یا سه نصفه شب باشه و من خیلی خسته هم باشم باز برم جلوی کامپیوتر بشینم و بنویسم. مخصوصا وقتی این جمله رو روی یه کاغذ نوشتم و بالای دیوار اتاقم زدم بیشتر روی من اثر داشت و دیگه اصلا واسه نوشتن  تنبلی نمیکنم و از ون روز تا به الان که مصرانه نوشتن رو دنبال میکنم و لحظه ای اهمال کاری نمیکنم:)

باید از بعضی از ادمها که باعث همچین تلنگر های دلنشین توی زندگیت میشن تشکر بکنی و من از اقای کلانتری عزیز نهایت تشکر رو میکنم که به من این درس رو یاد داد که حتی یک روز هم از نوشتن غافل نشم. چونکه: 

"قلم از ماهی لیز تر است! دست نجنبانی سر میخورد توی گرداب روزمرگی"

http://shahinkalantari.com

توی زندگی شما چه جمله ای بهتون تلنگر زد؟! 

مشتاقم تا بدونم:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۵۲
لیلا هستم