ناگفته های یک موفرفری

اینجا مکانی برای زدن حرف های قورت داده ام هست!
مشخصات بلاگ
ناگفته های یک موفرفری
آخرین نظرات
  • ۱۴ اسفند ۰۰، ۲۲:۵۵ - بانوچـه ⠀
    سلام :)
جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۴:۳۰ ب.ظ

داستان واقعی که باید بخوانیم....

مردی میگفت: خانمم همیشه میگفت دوستت دارم. من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم...

ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوند و قدرش رانمیدانند. همیشه شیطنت داشت. ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم: مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقمند است؟ یک شب کلافه بود، یا دلش میخواست حرف بزند.
میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمی‌شد مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم: میبینی که وقت ندارم، من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانند کنه به من میچسبی...

گفت: کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی ... این را که گفت از کوره در رفتم و گفتم: خدا کنه تا صبح نباشی...

بی اختیار این حرف را زدم.. این را که گفتم خشکش زد، برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست... بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم، موهای بلندش رها بود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت، در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد ... نفس عمیقی کشید و خوابیدیم .. آن شب خوابم عمیق بود، اصلا بیدار نشدم... از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام... هزاران سوال ذهنم را میخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام ... گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را... مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد ؟!!
همسرم دیگر بیدار نشد، دچار ایست قلبی شده بود... شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش اما در ظاهر ،نه... شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم، اما طبق معمول وقتش را نداشتم .. بعدها کارهایم روبراه شد، حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت ... من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت... بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم، کشوی کنار تخت را باز کردم، یک نامه آنجا بود، پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد،... خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی، چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم ... آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد... حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر  دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد...  حالا فهمیدم، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش می ایستد. باید بیشتر مواظب حرفها بود. که گاهی-چقدر زود دیر میشود...

روایتی از #دکتر_انوشه

 

 

+مراقب هر کلمه حرفی که از دهنمون در میاد باشیم.  حرف هامون استخوان شکنند. گاهی وقتا حرفایی رو بی منظور میگیم ولی کما اینکه این حرفا چه تاثیر بدی روی طرف مقابل ما میزاره. لطفا توی حرف زدنتون مراقب باشید.

 

+عصر جمعه تون بخیر باشه

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۲۲

نظرات  (۹)

وای خیلی غم انگیز بود ...خدایا!

پاسخ:
اره خیلی:(
ای کاش مواظب حرفامون باشیم....
۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۳۲ لوک خوش شانس

غم انگیز بود و زیبا 

پاسخ:
اره خیلی:((

حیف

پاسخ:
:(

چند بار خوندمش وهربار باز غمگین میشم ....

 

واقعا خیلی کلمات وحرفی که زده میشه تاثیردارن....یجوری یه کسایی  شکوندن دلمو باهمین کلماتی که از نظر خودشون چیز خاصی نبوده که نگم....

پاسخ:
منم عزیزم.. همون یه بارم که خوندم خیلی اذیتم کرد.
راستش منم خیلی قربانی این حرفای به ظاهر چیز خاصی نیس شدم. خیلی اوقات دلم شکست با این حرف ها....
ای کاش مراقب حرفامون باشیم.

واای چه تلخ

 

منم امشب با مهربان همسر تندی کردم. البته تقصیر خودش بود.‌ خدا کند سالم بیدار شود😑😑

پاسخ:
اره خیلی تلخه

ای وای چراا؟!  خدا کنه عزیز دلم ایشالا که همیشه سالم و تندرست باشن

چه تلخ:(

کلمه ها یه عالمه حس و احساس با خودشون منتقل میکنن

پاسخ:
اره خیلی تلخ بود
دقیقا!!

حالا بیا صد بار خودتو بزن به در و دیوار که ای مردم!حرفاتون دقیقا مثل گلوله است چرا نمیفهمید!!کو گوش شنوا؟

پاسخ:
واقعا:/

یه چیزایی رو نمیشه جبران کرد...

ولی میشه ازشون درس گرفت یا باهاشون درس داد....

همیشه یه نفر قربانی میشه تا به بقیه درس بده!

و همیشه یه نفر قربانی میشه تا درس بگیره!

._.

 

پاسخ:
درسته.
 ولی ای کاش درس بگیریم......

:)

آره...ای کاش!

پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی