ناگفته های یک موفرفری

اینجا مکانی برای زدن حرف های قورت داده ام هست!
مشخصات بلاگ
ناگفته های یک موفرفری
آخرین نظرات
  • ۱۴ اسفند ۰۰، ۲۲:۵۵ - بانوچـه ⠀
    سلام :)

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۲۲ ب.ظ

دختر تنبل

زندگی برام افتاده رو یه دور تند! اونقدر تند که هنوز نتونستم بهش عادت کنم. هربار که میام قلقش رو بفهمم و بتونم تو دستم بگیرمش ولی باز از یه جا دیگه در میره و من بیشتر اعصابم خورد میشه!

این روزهامم بیشتر از هر روز دیگه ای داره به بطالت میگذره. نه که کار نداشته باشم، نه که هدفی نداشته باشم. نه! اتفاقا تو سرم پر از نقشه است، پر از هدفِ! ولی نمیدونم باید چیکار کنم و از کجا شروع کنم. شده تا حالا اونقدری کار ریخته باشه سرت و ندونی به کدومش برسی و کدومشو انجام بدی؟ فقط بشینی حیرون نگاه کنی و با خودت بگی: خب، حالا از کجا شروع کنم! 
الان دقیقا تو همون حس و حالم. یجور بی حوصگی بدی تو وجودم رخنه کرده که منو از کل کارام ساقط کرده!

میدونم همه اینا حاصل بی برنامگیمه. ولی واقعا نمیدونم چطوری بتونم یه برنامه عالی و بی نقص بریزم و برحسبشون عمل کنم-_-
دلم میخواد امشب بخوابم و صب که بیدار شدم ببینم همه کارامو انجام دادم:(((( چرا انقد تنبل شدم من، تا حالا انقد تنبلی نکرده بودم....
هعییی

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۱۹:۲۲
لیلا هستم
پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۳۶ ب.ظ

بشتابید به اینجا*_*

ﺗﻮﻯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ،
ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ
ﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ...
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ، ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ،
ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻪ ﯾﮑﯽ، ﻧﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ! ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻡ، ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ!!!

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺧﻢﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢ
ﻧﺪﺍﺷﺖ..!!
ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ، ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺁﻭﺭ
ﻫﻢ ﺑﻮﺩ...!
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺭ...
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ...
ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ،
ﺍﻣﺎ...
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ، ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯾﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ؛
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﯼ...
ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵ
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ...

این پادکست رو من توی سایت شنوتو گذاشتم:)
اولین و شاید مسخره‌ترین پادکستی باشه که توی این سایت آپلود شده! همه یجوری خفنن که اصن من در مقایسه با اونها چیزی نیستم>_< 
ولی چیزی که زیادیشو دارم رو هست با اعتماد به سقف!
ایشالا که توی آینده پاکست های خوبی ضبط کنم  که خیلی از لحاظ کیفیت خوب باشن*_*
چون نمیتونم چیزی توی وبلاگ آپلود کنم مجبور شدم لینک رو اینجا قرار بدم. راستی متن بالا هم مال من نیست، از یه سایتی کش رفتم=[

ولی اگه تا اینجا اومدید ممنون میشم پادکستم رو گوش بدید و عضو کانال شید. من علاوه بر متن بالا حرف هم زدماااااا :)))))
پس برید گوش کنید قشنگای من^_^ 👈 پادکست من
شب همتون پرتقالی

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۲۱:۳۶
لیلا هستم
چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ق.ظ

حال این روزهای ما....

یه مدت هست که دارم با خودم فکر میکنم، داشتن امید به زندگی تو این مملکت یه هنریه که هر کسی نمیتونه داشته باشه. اینکه برای خرید بری بیرون و با دهانی باز برنگردی خونه یه امر غیرممکن هست. هماهنگی دخل و خرج هم که اصلا نگم براتون. من علاقه زیادی از بچگی به نقاشی داشتم و هروقت که حوصله ندارم، یهو میبینم که کاغذ و مداد تو دستم هست و مشغول کشیدن چیزی هستم، به این خاطر تصمیم گرفتم که این علاقه رو جدی تر بگیرم  و برم کلاس تا یکم تخصصی ترش رو یاد بگیرم. خلاصه اونجا بهمون یه لیست از وسایلایی که باید بخریم رو دادن و منم با شوق و ذوق رفتم فروشگاه لوازم هنری تا وسایلامو بخرم. رفتن به اونجا همانا و رسیدن فکم به کف زمین همانا. واقعا میشه گفت پول خون باباشونو میخواستن. کسایی که دستی به سیاه قلم دارن میدونن که بیشتر کار این عزیزان با قلم مو هست. و خب قلم موها تو ست شیش تایی یا دوازده تایی هستن. و فک کنم نزدیک هفت هشت نوع ست قلم مو باید بخری. قیمت ستشون رو نمیگم، فقط میخوام بگم هفته پیش قیمت یدونه از این قلم موها صد و‌ده تومن بود! فقط یدونه!! حالا اگه بخوایی هفت هشت ست دوازده تایی و شیش تایی بخری چقد میشه!!!! حالا وسایل دیگر طراحی مثه مدادای مخصوص، انواع پاک کن ها، انواع کاغذو مقوا، محو کن ها و ذغال و‌غیره دیگه چقد میشه!! یعنی میخواستم بگم تو این کشور حتی دنبال کردن استعدادهاو علایقتم جزو محالاته و ما فقط محو تماشای زمین اومدیم:)))
دلم میخواد بیدار بشم و ببینم وضعیت قاراشمیش جامعه مون همش خواب بوده، کرونا خواب بوده،مرگ و میر فامیلامون خواب بوده، یه خواب ترسناک....

راستی وبلاگ بیان من خیلی وقت هست که خراب شده!  نمیدونم چرا!!! اصلان نمیتونم قالب رو عوض کنم، نمیتونم تصویر یا فایل صوتی بزارم وبلاگم!!! کلیییی اعصابم داغونه بخاطرش. من اصلا یه مدت زیادیه که وارد وبلاگم نشدم ولی الان که میخواستم یه عکس بزارم، نوشت از صندوق بیانی خود خارج شدید! آخه من چطور خارج شدم که خودم خبر ندارم! مشکل عوض نشدن قالب وبلاگ هم که از چهار ماه پیش داشتم:((

تو رو خدا اگه کسی خبر داره از این چیزا بهم کمک کنه

 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۱:۵۴
لیلا هستم
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۳۰ ق.ظ

این من هستم

این من هستم:

دختری که در ظاهر خیلی آروم بنظر میام ولی درونی آشفته دارم.
تو بدترین مشکلات خیلی زود میتونم به خودم مسلط شم و از پسشون بر بیام.
انقدر عاشق خوابیدن هستم که اعتقاد دارم اگه آدم بود ، باهاش ازدواج میکردم:)
آدم بشدت احساساتی هستم، اما همیشه خودم رو سرد و بی احساس نشون دادم.

 

مرسی از زری قشنگم که منو به چالش دعوت کردو دیر متوجه شدم

دعوت میکنم از محسن دوست عزیزم

دوباره دعوت میکنم از ماهور مهربونم

دعوت میکنم از فاطمه خوشگلم

و دعوت میکنم ازبهامین قشنگم

 

این چالش از اینجاشروع شد

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۹ ، ۱۱:۳۰
لیلا هستم