ناگفته های یک موفرفری

اینجا مکانی برای زدن حرف های قورت داده ام هست!
مشخصات بلاگ
ناگفته های یک موفرفری
آخرین نظرات
  • ۱۴ اسفند ۰۰، ۲۲:۵۵ - بانوچـه ⠀
    سلام :)

۲۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۴:۱۲ ب.ظ

شعر_فاضل نظری

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده‌ام ای غم به گمانم؟

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
این‌قدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

 

#فاضل_نظری

 

من علاقه ی زیادی به خوندن شعر دارم. شعر ها یجور ارامش خاصی به ادم تزریق میکنن. مخصوصا اگه شاعر موردعلاقتو پیدا بکنی که نورعلی نور میشه!

شاعرمعاصر مورد علاقم فاضل نظریه که واقعا شعر هاش بینظیرههههه! 

پیشنهاد میکنم یه بار تو وب شعر های فاضل نظری رو سرچ بکنید و بخونیدش. واقعا لذت خواهید برد از شعر های قشنگنشシ

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۱۲
لیلا هستم
شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۲ ب.ظ

حقیقت تلخ

ما را مثل عقرب بار آورده اند؛ مثل عقرب!

ما مردم، صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.

اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است.وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!

 

کلیدر_محمود دولت ابادی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۲
لیلا هستم
جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۱۶ ب.ظ

اشتباهاتتو دوس داشته باش!

دیروز که داشتم بیهوده توی فضای مجازی میچرخیدم یکهو با این پست سوالی مواجه شدم" اگه به گذشته برگردی، کدوم اشتباهتو تکرار نمیکنی؟" جواب من حاضر بود. چند کلمه ی ناقابلی که شاید بهاشو بد پرداخته بودم. کامنت هارو باز کردم تا هم جواب سوال رو بدم و هم کامنت های دیگران رو بخونم. شاید یک چهارم این کامنت ها با من هم عقیده بودند. " اگه به گذشته برگردم، هیچوقت به بعضی از ادما اعتماد نمیکردم و به بعضی از ادمای بی ارزش بیخودی بها نمیدادم" ولی از نوشتن جوابم دست نگه داشتم. کمی فکر کردم. نمیدونم شاید این جمله رو شنیدین یا نه که میگه" تجربه های امرزومون رو مدیون اشتباهاتی هستیم که در گذشته مرتکب شده بودیم."  شاید اگه در گذشته به بعضی از ادمها اعتماد نمیکردم و اونها اعتمادمو نمیشکوندن الان به این نتیجه نمیرسیدم که نباید به کسی اعتماد کرد حتی به نزدیکترین ادمهای زندگیت. چون همیشه ما بدترین ضربه هارو  از نزدیکترین کسانمون میخوریم. شاید همین مسئله ی اعتماد نکردن ساده بنظر بیاد ولی اگه کمی فکر کنی و بیخودی به ادما اعتماد نکنی، در اینده از برخی پیشامد های ناراحت کننده جلوگیری میکنی. باز برگردیم سر حرف اصلیمون. که چرا من از نوشتن کامنتم خودداری کردم.  بنظرم باید اشتباهاتمون رو دوست داشته باشیم. چرا؟! چون تجربه شده برامون. درس گرفتیم ازشون و برای یادگرفتنش به صورت بدی بها پرداخت کردیم. وقتی به گذشته برمیگردی و نگاهی بهش میندازی هیچوقت از مرور کردن اشتباهاتت ناراحت نباش، حرص نخور. دوسشون داشته باش. مثل خاطرات خوب گذشته! که هر وقت به یادشون می افتی لبخند روی لبت جا خوش میکنه. چرا میگم دوسش  داشته باش. چون تجربه ای شده برات که ممکنه در اینده با اون به موفقیت برسی یا به دیگران کمک کنی. تجربه جزو اون دسته از چیزایی هست که هیچوقت نمیشه با پول خرید. پس قدرشو بدون. مهم اینه که از اون اشتباهت درس گرفته باشی!!! اگه ازش درس گرفتی، پس دوسش داشته باش:) هیچوقت از مرتکب شدن اون اشتباه ناراحت نباش.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۸ ، ۱۳:۱۶
لیلا هستم