۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی» ثبت شده است.

لیوان چایی داغش رو توی دستاش محکم گرفت، انگار میخواست تو این سردی شبای پاییز دستاش کمی گرم شن. به یک نقطه نامعلومی خیره شده بود، گفت: از وقتی که پیج های فیکم رو پاک کردم زندگیم خیلی آروم تر شده.

کمی مکث کرد و نگاهشو از اون نقطه برداشت و به چشمام نگاه کرد: با خودم میگم چرا انقدر احمق بودم که چند سال با پیج فیک زدن و دنبال کردن یه سری ادمی که حتی ازشون خوشم نمیاد خودمو آزار دادم. اصلا به من چه که کی چیکار میکنه یا کجا میره، چه تاثیری روی زندگی من داره؟واقعا دستت درد نکنه که اون روز بزور گوشیمو گرفتی و پیج فیکارو پاک کردی، چون هر موقع دی اکتیو میکردم بازم یه خوره تو جونم میوفتاد که برم ببینم اصلا بقیه چیکار کردن. 

منی که به بالش های چیده شده رو تخت تکیه داده بودم لیوان چاییمو با یه تیکه شکلات برداشتم و گفتم:فضای مجازی، مخصوصا اینستاگرام مثل یه باتلاق میمونه! تو رو میکشونه داخل خودش.شاید خیلی جذاب و خوش اب و رنگ باشه ولی چیزی جز ناامیدی و افسردگی نداره. زندگی های فیک پرزرق و برق بقیه رو میبینی و افسردگی بهت دست میده که چرا تو شبیهشون نیستی. چرا زندگی تو انقد حوصله سربره ولی بقیه انگار همش تو شادی و خوشحالین. اینستاگرام تو رو از زندگیت متنفر میکنه. تو رو از خودت متنفر میکنه. 

لیوان رو گذاشت رو میز عسلی کنار تخت و گفت: اره بابا گور بابای بقیه اصلا به من چه که هر ننه قمری چه غلطی میکنه من چرا باید زندگیمو اختصاص بدم بهشون؟ اصلاچه تاثیری روی کیفیت زندگی من داره!

دوباره مکث کرد و گفت از بهترین تصمیم های چند وقت اخیرم همین پاک کردن پیج های اضافه بود انگار یه نفس دوباره کشیدم احساس میکنم یه چیزی تو زندگیم وایساد! یه چیزی مثل استرس و اضطراب مداوم. الان آروم ترم، تازه اونقد وقت اضافه میارم که نمیدونم چه چیزایی تو برنامه م بگونجونم.

 

 من خوشحال بودم از اینکه تونستم یک نفر رو از این مرداب پیج های فیک خلاص کنم. از اینستای دروغین. از این نقاب کده ای که زندگیت رو برات زشت کرده

اینستاگرام رو محدود کنیم به دیدن چیز های آموزنده و برای درامد زایی نه چیز دیگه ای:)

 

زمانی که برای اولین بار میخواستم وبلاگ بزنم هیچوقت فکر نمیکردم توی دنیای وبلاگ نویسی هم یه سری به دنبال جذب فالور یا همون دنبال کننده باشن. و چشمشون دنبال زیاد کردن تعداد عددای باکس فالوور باشه. وقتی وبلاگ باز کردم و یه مدت که گذشت از پیام های خصوصی که دریافت میکردم تازه دوهزاریم افتاد که ای دختر کجای ماجرایی! اینجا هم دقیقا مثه اینستاس. فالوت میکنن تا فالوشون کنی. درحالی که نه محتوای وبلاگت رو میخونن و نه میدونن تو کی هستی و نه میدونن تو چی مینویسی.
بار ها دیدم یه سری وبلاگ نویس ها دنبالم کردن ولی وقتی دیدن متقابلا دنبالشون نکردم منو قطع دنبال کردن زدن. بعد چند روز باز کارشون رو تکرار میکردن و باز وقتی میدیدن دنبال نمیکنم، باز....
واقعا اگه بخوام این عمل رو تو یه حرف بگونجونم باید بگم که کارتون خیلی زشته!! فارغ از اون من فقط کسایی رو دنبال میکنم که محتوای وبلاگشون رو دوس داشته باشم. شخصیتشون رو دوس داشته باشم. ترجیح هم میدم کسایی دنبالم کنن که حداقل محتوای منو بخونن. اصلا بخونن واقعا چی مینویسم.


اینکه شما از زمانی که وبلاگ باز کردم تا همین امروز هی منو دنبال میکنید و دوباره قطع دنبال میکنید من نه تنها وبلاگ شمارو دنبال نمیکنم و محتواتون رو نمیخونم ، بلکه با خودم میگم چه ادم مریضی! قطعا اگه توی وبلاگ اپشن بلاک کردن بود خیلی وقت پیش ها بلاک میکردم تا سروکله ش توی وبلاگم پیدا نشه. بارها اتفاق افتاده کسی وبلاگم رو دنبال کرده و رفتم وبلاگش رو دیدم اگه ازش خوشم نمیومد بدون هیچ خجالتی دنبال نمیکردم ولی اگه میدیدم طرف واقعا خوب مینویسه و من نوع محتواش رو دوس دارم دنبالشون میکردم.
از همینجا هم اعلام میکنم هر کسی که دنبالشون کردم و فک کردن باید متقابلا دنبالم کنن و دچار رودروایسی شدن بهشون میگم با خیال راحت انفالو کنید چون این  من بودم که تصمیم گرفتم  محتوای وبلاگ شما رو بخونم، و شما مجبور به دنبال کردن و خوندن محتوای وبلاگ من نیستید.
باور کنید توی وبلاگ نویسی همه چی به تعداد فالور شما بستگی نداره. بارها دیدم تعداد دنبال کننده های یه وبلاگ بیش از دو هزاره ولی طرف یه بچه به تمام معناس و محتوای وبلاگش از نظر من یه مشت چرت و پرت بوده. ولی بارها دیدم یه وبلاگ هایی تعداد دنبال کننده هاشون زیر پنجاه بوده و محتوای وبلاگشون سرتاسر اموزنده بود برای من. برای همین هروقت وارد وبلاگی میشم هیچوقت به تعداد دنبال کننده های اون دقت نمیکنم. میرم و محتواش رو کلمه له کلمه میخونم و میبینم این ادم کی هست. 
در اخر هم باید بگم من گاها نیستم. گاها هستم ولی نمینویسم. دوس دارم فقط کسایی دنبالم کنن که دوس داشته باشن حرفای منو بخونن نه کسایی که صرفا برای جذب فالور میان و دوس دارم فقط کسایی رو بخونم که چیزی برای گفتن داشته باشن نه کسایی که صرفا برای پز دادن اومدن اینجا.

ولی چه دنبال در دنبالی بود این متن:))))

دوستون دارم

 

امروز تولد یک ماهگی وبلاگ کوچیکمه😌🎈 واقعا خیلی خوشحالم که به جمع بیانی ها پیوستم. نوشتن وبلاگ و صد البته پیدا کردن دوستانی مثل شما بهترین اتفاقی بود که تو این چند وقت اخیر برام افتاده. اینکه کسایی هستن که به دور از ریا و نقاب  دور هم جمع شدن و منو هم تو جمعشون راه دادن برام لذت بخشه. خیلی دوستتون دارم. و نمیدونم چطوری بیانش بکنم. کلی حرف اماده کرده بودم که بگم. اما وقتی شروع به نوشتن کردم همه ی کلمه های توی ذهنم دود شدن و به هوا رفتن. این از شانس منهシ

ایشالا که تولد یک سالگی و یا چندین سالگی وبلاگمو در کنار شما جشن بگیرم.