حال این روزهای ما....
یه مدت هست که دارم با خودم فکر میکنم، داشتن امید به زندگی تو این مملکت یه هنریه که هر کسی نمیتونه داشته باشه. اینکه برای خرید بری بیرون و با دهانی باز برنگردی خونه یه امر غیرممکن هست. هماهنگی دخل و خرج هم که اصلا نگم براتون. من علاقه زیادی از بچگی به نقاشی داشتم و هروقت که حوصله ندارم، یهو میبینم که کاغذ و مداد تو دستم هست و مشغول کشیدن چیزی هستم، به این خاطر تصمیم گرفتم که این علاقه رو جدی تر بگیرم و برم کلاس تا یکم تخصصی ترش رو یاد بگیرم. خلاصه اونجا بهمون یه لیست از وسایلایی که باید بخریم رو دادن و منم با شوق و ذوق رفتم فروشگاه لوازم هنری تا وسایلامو بخرم. رفتن به اونجا همانا و رسیدن فکم به کف زمین همانا. واقعا میشه گفت پول خون باباشونو میخواستن. کسایی که دستی به سیاه قلم دارن میدونن که بیشتر کار این عزیزان با قلم مو هست. و خب قلم موها تو ست شیش تایی یا دوازده تایی هستن. و فک کنم نزدیک هفت هشت نوع ست قلم مو باید بخری. قیمت ستشون رو نمیگم، فقط میخوام بگم هفته پیش قیمت یدونه از این قلم موها صد وده تومن بود! فقط یدونه!! حالا اگه بخوایی هفت هشت ست دوازده تایی و شیش تایی بخری چقد میشه!!!! حالا وسایل دیگر طراحی مثه مدادای مخصوص، انواع پاک کن ها، انواع کاغذو مقوا، محو کن ها و ذغال وغیره دیگه چقد میشه!! یعنی میخواستم بگم تو این کشور حتی دنبال کردن استعدادهاو علایقتم جزو محالاته و ما فقط محو تماشای زمین اومدیم:)))
دلم میخواد بیدار بشم و ببینم وضعیت قاراشمیش جامعه مون همش خواب بوده، کرونا خواب بوده،مرگ و میر فامیلامون خواب بوده، یه خواب ترسناک....
راستی وبلاگ بیان من خیلی وقت هست که خراب شده! نمیدونم چرا!!! اصلان نمیتونم قالب رو عوض کنم، نمیتونم تصویر یا فایل صوتی بزارم وبلاگم!!! کلیییی اعصابم داغونه بخاطرش. من اصلا یه مدت زیادیه که وارد وبلاگم نشدم ولی الان که میخواستم یه عکس بزارم، نوشت از صندوق بیانی خود خارج شدید! آخه من چطور خارج شدم که خودم خبر ندارم! مشکل عوض نشدن قالب وبلاگ هم که از چهار ماه پیش داشتم:((
تو رو خدا اگه کسی خبر داره از این چیزا بهم کمک کنه